واقعا مقصّر کیست؟
حماس یا رژیم صهیونیستی؟
اندکی انصاف!
این غزه همان یوسف کنعانی ماست
با دست بـرادران به چـاه افتاده است
اللّهم انصر الاسلام
اللّهم عجّل لولیّک الفرج
باز طوفانی شده دریای دل
موج سر بر ساحل غم میزند
باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم میزند
باز جام دیده ها لبریز شد
باز زخم سینه ها سر باز کرد
در میان ناله و اندوه و اشک
حنجرم فریادها آغاز کرد
می نویسم شرح این غم نامه را
داستان مشک و اشک و تیر را
می نویسم از سری کز عشق دوست
کرد حیران تیغه شمشیر را
گوئیا با آن همه بیگانگی
آب هم با تشنگان بیگانه بود
در میان آن همه نامردمی
اشک آب و دیده ها پیمانه بود
تیغ ناپاکان برآمد از نیام
خون پاکی دشت را سیراب کرد
خون خورشید است بر روی زمین
کآسمان تشنه را سیراب کرد
می شود خورشید را انکار کرد؟
زیر سم اسبها در خاک کرد؟
می شود آیا که نقش عشق را
از درون سینه هامان پاک کرد؟
گر نشان عشق را گم کرده ایم
در میان آتش آن خیمه هاست
گر به دنبال حقیقت میرویم
حق همینجا حق به روی نیزه هاست
گریه ها بر حال خود باید کنیم
او که خندان رفت چون آزاد شد
ما سکوت مرگباری کرده ایم
....او برای قرنها فریاد شد
بازهم در ماتم روی حسین
باز هم در سوگ آن آلاله ایم
یادتان باشد حیات عشق را
وامدار خون سرخ لاله ایم
شعر از: بهزاد حیدری
منبع: شعر عاشورا
سلام
صفحه ی دل وبلاگم هنوز سفید است. مانند کودکیم. اکنون می خواهم شخصیتم، افکارم و اعتقاداتم را در آن بسازم. وبلاگ، شاید به دید برخی، آینه ای باشد برای نمایاندن «انسان»؛ ولی واقع این است که تربیتگاهی است برای ساختن «انسان». تا تو چه سازی و من چه سازم!
نوشت گاه، شاید ماهیانه به روز شود، شاید هم گاهیانه! ولی تلاش می کند مؤثّر و مقبول افتد.
لیست همه یادداشت های میم سین