سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوشت گاه میم سین

غربت، پدر، برادر

شنبه 90 خرداد 21 ساعت 5:27 عصر

شاید کسی نتواند درک کند که دیدن برادر بعد از 15 سال چه حسی دارد. درونت مشتعل است. نمی دانی چگونه با او مواجه شوی. قیافه اش را فقط از طریق عکسی که برادر دیگرت با موبایلش گرفته می شناسی. شاید او هم تو را به همین شکل بشناسد. شاید هم نشناسد.

می گوید قیافه ات مثل قمی ها شده، از بس قم مانده ای! نمی دانی ریش و پشمت را می گوید یا چهره‌ی سوخته ات را که زیر آفتاب گرم خرداد قم با همیاری کلاه ایمنی موتور سیکلتت برشته شده؟!
دیدن برادر زاده هایت از همه جالب تر است؛ و زن برادری که وقتی فقط 3 سالت بود، تو را در آغوش می گرفت و با خود به صحرا می برد. و اکنون تو مردی شده ای و آن دو آقا و خانم مسنّی. هر دو شکسته شده اند. تلاش می کنی این چهره‌ی آنها، خاطرات کودکی ت را خراب نکنند. ولی می کنند!

خاطرات را رها می کن. برادرزارده های ندیده ات را در آغوش می گیری. دو دختر مثل دو دسته گل! با هم به خانه می روید.

و می خندی به این تقدیر که بین تو و برادرانت چنین فاصله ای انداخته است. نمی دانی، بهتر بود زودتر از اینها این فاصله را می شکستید، یا به احترام خاک پای پدر، این درد غریبی و دوری را تحمل می کردید.
خدا را شکر می کنی که هرچه بود تمام شد.

اکنون هم تو می توانی در کنار پدر باشی و هم او. حیف که راه آنقدر دور است، آنقدر دور، که هیچگاه مثل قدیم تر ها، همگی دور هم جمع نمی شوید. شاید یک سال تو پیش پدر باشی و یک سال او. شاید هم سالی برسد که برادران و خواهران، به همراه کودکان ریز و درشتشان دور پدر را بگیرند. همه شاد و خرم. بی دغدغه‌ی گذشت کسالت بار زجر آور ایّام!



  • کلمات کلیدی : دست نوشته ها
  • نویسنده : میم سین | نظر شما [ نظر]


    لیست همه یادداشت های میم سین

    تناقض رفتاری و اعتقادی داعش
    بررسی روایات بشارت خروج ماه صفر
    از بصیرت سیاسی تا بینش احساسی!
    انتخاب من
    صالح مقبول
    رابطه ی عدالت و پیشرفت، رویکردها و نقدها
    موعظه ای برای شیعیان
    ای دوست عزیزم!
    خشونت علیه زنان یا ستم علیه آنان
    کوه
    معلم باید شعور داشته باشد
    تجربهی فقهی ـ feqh experience
    روزی در قم، روزگاری برای من
    خودمان می بَریم
    اختلافات فرهنگی را جدّی بگیریم
    [همه عناوین(64)]