به نظرم انقلاب کبیر در حجاز خواهد بود...
این بار که به کرمانشاه رفتم، باورم شد به هیچ خبرگزاری نمی توان اعتماد کرد. عمدهی صحبت های من دربارهی تأثیرات جنگ نرم در حوزهی زنان و خانواده و نقش زنان در رویارویی با آن بود.
ولی مثل این که خبرگزاری ها دوست دارند یا فقط مقدّمهی صحبت های یک سخنران را منتشر کنند. + و + (مثلا مقدمه عرایض بنده را که کمی دربارهی ماهیت و ویژگیهای جنگ نرم سخن راندم) و یا تصورات ذهنی خودشان را به اسم سخنران منتشر کنند + و یا این که اصلا بی خیال پنج ساعت همایش شوند و به انتشار 15 دقیقه سخنان خوش آمدگوی جلسه اکتفا کنند. +
البته به احتمال قوی بنده لایق نبوده ام و یا سخنانم چنان مؤثر القا نشده که باید چنین شود. شاید هم در تراکم جلسات دههی مبارک فجر استان کرمانشاه، خبرنگاران بالاجبار می بایست در هر روز چندین گزارش تهیه کنند و به چندین جلسه سر بزنند. لذا از هر جلسه نکته ای و از هر مجلس سخنی را به نیکی گرفته اند!
همهی اینها فارغ از این که نمی دانم چرا در محافل دانشگاهی و ایضا برخی محافل حوزوی اینقدر علاقه دارند بالمجان مهمان هایشان را «دکتر» خطاب کنند. و چرا بیشتر خبرگزاری ها این قدر علاقه دارند خودشان برای سخنران اسم کوچک انتخاب کنند و جایگاه والدین گرامی این بیچاره را در انتخاب اسم نادیده بگیرند.
به نظر می رسد این دو عبارت در فضای فمینیستی یا دست کم متأثر از این فضا بیان شده باشند. شما چگونه این دو را در کنار هم تفسیر می کنید؟ آیا وجه جمعی برای آن وجود دارد؟
جملهی اوّل: « گفت اگر زنی سواستفاده کرد؟ گفتم همهی زن های یک جامعه را از حقوق بدیهیشان محروم کنیم که مبادا کسی سواستفاده کند؟» +
جملهی دوم: «قوانین نباید به گونهای تصویب شوند که امکان سوءاستفاده از آن وجود داشته باشد...» +
آنگاه که کلمه ها با تاریخ هم مسیر می شوند، بوی وقایع خوب و بد آن را به خود می گیرند. امروزه شاید دیگر نتوان کلمه ای را یافت که به طور محض دلالت بر موضوعٌ له لغوی خود داشته باشد. یک کلمه گاه یک تاریخ را به دنبال دارد؛ یک کتاب از لوازم پیدا و پنهان و یک کتاب از تبادرات خواسته و ناخواسته را.
کلمه هایی چون «متعه»، «عقد موقت» و «صیغه» نیز به این درد مبتلا شده اند. این تقصیر عقد نکاح موقّت یا متعه نیست که امروزه حتی روسپی ها از آن متنفرند. این تقصیر شاهان عباسی و صفوی و قاجار و کله گنده های ظاهر الاسلام است که به این واژه و به همهی آثار شرعی و عرفی و انسانی آن ظلم کرده اند. در دادگاه عدل الهی، به ازای هر گناهی که در اثر ترک این سنّت کنترل کننده واقع شده است، همهی این آقایان (و خانم ها!) مسؤولند.
جالب تر این که، حتی در فضاهای علمی کشور ( اعم از حوزه و دانشگاه) همه به چشم مجرم به این واژه می نگرند. امروزه "اکثر مردم و کارشناسان و سیاسیون" متعه را از زنا هم بدتر می دانند. این است علّت مخالفت صدر تا ذیل این جامعه با این سنّت پیامبر کرامت و تقوا.
حقّ این است که مردم و کارشناسان به شدّت دچار مغالطات لفظی شده اند. متعهی قانونی و شرعی را می گویند ولی متعهای را اراده می کنند که ملازم با شهوت رانی و ظلم به زنان است. عقد موقت را می گویند و بی وفایی و مسؤولیت گریزی و دد منشی را اراده می کنند. در واقع با این نشانه های ظلم و شرّ و فساد مخالفند. ولی همهی عقدهی خود را سر متعه خالی می کنند. من هم با «متعهی امروزی» مخالفم!
چندی پیش با یکی از دوستان که سررشته ای در طب سنتی داشت و برای دیگران نیز نسخه می پیچید، بحث می کردیم تا این که سخن از فلسفه و فیلسوفان به میان آمد. ایشان معتقد بود که فیلسوفان اختلالات مخّی دارند و کار فلسفی باعث حرکت مخّ شده، سلامتی آن را به خطر می اندازد.
در پاسخ به ایشان عرض کردم که ابن سینا که خود پزشکی حاذق بود، در فلسفه نیز سرآمد عصر خویش بود و چنین ادعایی نداشت. شما چگونه چنین می فرمایید؟
ایشان نیز با اعتماد به نفس پاسخ داد که می تواند ثابت کند ابن سینا نیز این مشکل را داشته و گرفتار نوعی جنون دچار گشته است.
پاسخی برای ایشان نداشتم. زیرا تسلطی بر طب نداشتم. فقط می توانستم این را بفهمم که جهان بدون فلسفه، جهانی پوچ است و حتی پزشکی هم حجیتش را از فلسفه می گیرد.
از آن صحبت چند سالی گذشت تا این که امروز در کلاس منطق مشاء، به این نکته اشاره شد که ملاصدرا ابن سینا را تخطئه کرده بود که 18 مطلب فلسفی را نفهمیده است. زیرا مشغول اموری جزئی مثل سیاست و طب و ... شده است.
هنوز در حیرت این دو نگاه کاملاً متفاوتم و دارم به شخصیت این دانشمند ایرانی فکر می کنم؛ یاد این جمله طنز می افتم که «عشق دیواری است که هر کس و ناکسی به خود جرأت داده است از آن بالا برود.» و از خود می پرسم: آیا ابن سینا نیز به سرنوشت عشق دچار شده که هر کسی از وی تعریفی علی حده دارد؟! آیا بین ابن سینا و عشق رابطه ای هست؟
گاهی چاره ای جز اذیت شدن نداری. وقتی شما به این فکر می کنی که جلو له شدن تمام شخصیت یک دختر خانم را بگیری و دیگران بجای کمک کردن، به فکر حفظ آبرو و جایگاه خود هستند. این یعنی سه روز متوالی سر درد و حالت تهوّع برای تو و نفاق آشکار! از دیگران...حیف که دهانم بسته است. یا حسین جان، تو چه کشیدی؟!
امروز دلم سخت مضطرب است. نمی دانم چرا در این اولین ساعتهای کاری روز اوّل هفته کاری از او بر نمی آید! شاید به این دلیل که دیروز بعد از ظهر طوفانی نشده بود. شاید هم چون دارد خشک می شود. خدا به خیر کند.
لیست همه یادداشت های میم سین