برادرش در جایی منصبی داشت. چند روز پیش زنگ زده بود مشخصاتش را بگیرد تا به خرج خودش برای سفر حج ثبت نامش کند. خیلی هم قربان صدقه اش رفته بود و می گفت برادری است دیگر! می خواهم این افتخار را داشته باشم که برادر کوچک ترم را به سفر خانهی خدا بفرستم.
از حرم بر می گشتیم. در راه یک گوشمان به صحبت های خودمان بود و گوش دیگرمان جملاتی از یک روحانی را می شنید که در شبستان امام خمینی ره سخنرانی می کرد.
سخنران می گفت: واقعا دور از انصاف است که بعضی ها بنا دارند هر سال به حج بروند در حالی که دور و بر آنها پر از افراد نیازمند است. چرا در حالی که یک جوان پول ازدواج ندارد، یا مریضی به علت نداشتن پول با مرگ دست و پنجه نرم می کند، بعضی افراد باید هر سال به مکه بروند و پولشان را در جیب وهابی های شیعه کش و مسلمان کش بریزند؟
اشک در چشمانش حلقه زده بود. داشت درد دل می کرد. می گفت پول مراسم عقد را ندارد و شاید مجبور شود اتومبیلش را بفروشد. هرچند خانوادهی دختر از فروش اتومبیل منصرفش کرده بودند، ولی نمی دانست از کجا پول مراسم عقد را فراهم کند! حتی اگر بخواهد به ساده ترین شکل مراسم عقد را انجام دهد، باز کم می آورد.
خجالت می کشید به برادر بزرگترش بگوید پولی که می خواهد برای سفر حج سرمایه گذاری کند، لااقل به او قرض بدهد تا بتواند هرچه زودتر ازدواج کند. می دانست زیر بار نخواهد رفت!
از حرم آمدیم بیرون. تا برسیم خانه، همه اش فکرم درگیر این بد سلیقگی برادرانه بود!
تشکر از قاضی القضات اما نه برای تجویز بدحجابی!
حواسمان باشد. حجاب اسلامی واجب است؛ حتی برای زنانی که محکوم به حدّ و تعزیر می شوند؛ و حتی برای زنان فاسق. اسلام همان حجابی را که برای زنان مؤمن می خواهد، عین همان را برای زنان فاسق مسلمان و حتی زنان بدکاره می طلبد، و از جهت حکم فقهی تفاوتی بین این دو گروه نیست. چه رسد به زنان متهم در محاکم!
این مقدمه را گفتم برای این که بگویم:
آنچه درباره دستور رییس محترم قوهی قضائیه جناب آقای لاریجانی (+) درخور تحسین و تقدیر است، این نیست که به زنان متهم اجازه می دهد که بدون چادر و یا حتی بدحجاب در محاکم ظاهر شوند.
آنچه جای سپاس دارد این است که ایشان راه سوء تفاهم و سوء استفاده را بستند؛ و راه این که همزمان با متهم شدن برخی زنان جامعه، یک نماد زیبای اسلامی نیز متهم باشد؛ متهم به این که «تنها زنان محجب و چادری هستند که محکوم می شوند و مشکلات اخلاقی و ... دارند.» و این که «حجاب صیانت نیست».
باید دست آقای لاریجانی را بوسید که با این دستورشان دهان بدخواهان را نیز تا حدودی بستند. باید دست ایشان را بوسید تا عوام فریبان دیگر نتوانند از روی ظواهر آمار غلط بدهند و «حجابِ زیبای اسلامی» را «لباس زشتِ ریا» معرفی کنند.
و من دست استاد را برای این اقدام شان می بوسم.
--------------------------
مرتبط:
داشتن یا نداشتن چادر، مسأله این است!
شخصی در وبلاگش (+) به بررسی آیه نشوز (1) پرداخته است و از این که مفسّرین و مترجمین قرآن، عبارت «فاضربوهنّ» را به معنای زدن دانسته اند احساس تعجب نموده. ایشان با استفاده از دو مقدّمه کوشیده اند تا ثابت کنند که معنای «ضرب» در این آیه «زدن» نیست:
مقدمه اوّل که ایشان از آن استفاده کرده اند این است که «ضرب» در قرآن در معانی مختلفی به کار رفته است و لزوما معنای آن زدن نیست. هرچند کلیت فرمایش ایشان صحیح است. ولی باید توجه داشت که معنای ریشه ای و اصلی «ضرب» به معنای زدن است و به قول ابن فارس در معجم مقاییس اللغه (2) یک اصل بیشتر ندارد که آن زدن است و سایر معانی از همین معنا به استعارت گرفته شده اند و در مرحله بعد نقل معنایی صورت گرفته است.
نکتهی دیگر این است که حتی اگر «ضرب» را مشترک لفظی هم بدانیم، برای فهمیدن چیزی غیر از معنای رایج و اصلی آن باید قرینهی معیّنه وجود داشته باشد. و اگر معنای اصلی آنرا «زدن» بدانیم، معانی استعاری و مجازی قرینهی صارفه می طلبند. در حالی که چنین قرینه ای در آیه وجود ندارد و این واضح است.
شاهد مدّعای ما فهم مفسّرین قرآن است که هیچ کدام از مفسرین شیعه و سنی و عرب و عجم، بجز شخصی که ایشان از وی نقل می کنند، معنایی غیر از زدن از عبارت برداشت نکرده اند. با مراجعه به بیش از 50 ترجمهی فارسی و چند ترجمه انگلیسی قرآن کریم نیز کسی را نیافتم که برای عبارت معنایی غیر از «زدن» بیان کرده باشد. حتی برخلاف ادعای نویسنده، آقای فولادوند نیز عبارت را به «زدن» ترجمه کرده اند. (3) ادامه مطلب...
مطلبی در وبلاگ کوثرانه درباره تفاوت جذابیت و زیبایی و ارتباط آن دو با حجاب دیدم که مورد توجه برخی دوستان نیز واقع شده بود. برخی از این دوستان (+) نیز با عباراتی تند، اکثر«علمای بلاد» را محکوم کرده بودند که نمی توانند بین سه مقوله س. ک. 30 پوشی، پوشش اروتیک و پوشش جذاب و زیبا تمییز قائل شوند. این فرمایش، بنده را واداشت که توضیحاتی چند، در خصوص پست مذکور بیان کنم:
هرچند کلیت فرمایش نویسنده صحیح است، ولی به نظر می رسد نمی توان به کلیتی که ایشان معتقدند، این دو مقوله را از هم تفکیک کرد و تأیید و ردّ فرمایش ایشان نیازمند تتبع بیشتری است. در این خصوص توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
1. زیبایی به معنای «جمال» با زیبایی به معنای «زینت» فرق می کند. زیبا بودن (جمال) به خودی خود حکمی ندارد. ولی زیباسازی دارای احکامی است. مثلا تزیین برای نامحرم یا به گونه ای که جلو چشم نامحرم باشد اشکال دارد. یا تزیین برای شوهر مستحب است.
2. قرآن کریم در مقام بیان حکم حجاب، از عبارت «ولایبدین زینتهنّ»(1) استفاده کرده است که مقصود از آن یا خود زینت (مثل انگشتر، دستبند و... ) است و یا موضع زینت(یعنی جایی از بدن که معمولا به آن زینت می بندند.) فقها در تبیین حکم و محدوده حجاب، از هر دو معنای مذکور استفاده کرده اند.(2)
3. عنوان «ایجاد جذابیت» که از عباراتی مثل «ولا تخضعن بالقول» و «ولاتبرجن»(3) و امثال اینها استفاده می شود با عنوان «تزیین» متفاوت است و هر کدام حکم خود را دارد. در واقع ما دو حکم مرتبط به دو موضوع داریم. یکی کنش و منش به گونه ای که جذابیت برای نامحرم ایجاد کند و دیگری زیباسازی بدن برای نامحرم یا در مقابل او. عنوان نخست قطعا حرام است. عنوان دوم نیز با توجه به معنای واژه «زینت» به همان تفصیل، حرام است.
4. از نظر اسلام، ژنده پوشی و نامرتب بودن شایستهی مؤمن نیست. (4) در مقابل، اسلام به آراستگی و پیراستگی توصیه و بدان تأکید کرده است. (5).
5. این که پوشیدن لباس شیک، تمیز و مرتب، به مُد، با رنگهای شاد و امثال اینها مصداق «زینت» است یا «آراستگی» جای تأمل دارد. زیرا این گونه امور، بیش از آنکه شرعی باشند، عرفی هستند و به اصطلاح فقهی فهم حکم آنها از مقولهی تطبیق مصداق خارجی بر عنوان است که به عهده مکلّف است نه مجتهد. هرچند مجتهد نیز در بیان قواعد و تبیین حکم عناوین کلی گاه ناچار به مثال آوری یا دست درازی به مصادیق خارجی است. بخصوص در مواردی که مصادیق مبهم و ناشفاف و صدق آنها بر کلیات در خود عرف نیز نامعلوم و اختلافی باشد. (6)
6. واژه «زیبایی» که در فارسی به کار می بریم، عنوانی است عامّ که در عربی شامل هر دو عنوان «جمال» و «زینت» می شود و از طرفی دیگر، شیک پوشی، آراستگی و پیراستگی را نیز در بر می گیرد.
7. با ملاحظه طبع انسان، هر زیبایی، ملازم با جذابیت است. انسان از آن رو که کمال طلب است، شیفته و جذب هر چیز زیبایی می شود و این قهری و حتی گاهی خارج از اراده اوست. هیچ انسان سلیم النفسی نیست که با دیدن یک گل زیبا یا یک چهره زیبا مجذوب نشود یا احساس مسرّت درونی نکند.
8. آنچه از نظر اسلام حرام است، ظاهر کردن زینت برای نامحرم است نه به همراه داشتن زینت. حکم قرآن کریم «ولایبدین زینتهنّ» است نه «ولایتزیّنّ بزینةٍ».
9. این که یک نوع لباس و آرایش خاص، مصداق تزیین، تبرّج و عناوین مشابه است یا خیر، در عرف ها و فرهنگ های مختلف، فرق می کند. چه بسا پوشیدن چادر یا مانتو با رنگی خاصّ یا پوشیدن یک نوع لباس خاصّ در منطقه ای مصداق جذابیت و چشم نما شدن و زینت باشد، ولی در عرف منطقه ی دیگر، چنین نباشد. حتی پوشیدن چادر سیاه نیز، ممکن است در مناطقی از جهان، باعث چشم نما شدن یا ایجاد جذابیت شود. از این رو، وظیفهی مکلّف است که عرف آن منطقه را لحاظ کند و ببیند که عناوین فقهی مذکور بر لباسی که می خواهد انتخاب کند صدق می کنند یا خیر.
خلاصه این که:
با لحاظ نکات فوق، هم کلّیتی که خواهرمان در وبلاگشان بیان کردند محلّ تأمل و خدشه است و هم حکمی که برخی دوستان به اکثر فقهای بلاد کردند ناصحیح است. بخصوص که فقها، در مرحلهی واژه شناسی و کار لغوی که یکی از مراحل ابتدایی تحقیق اجتهادی است، به این امور با دقّت و حساسیت فوق العاده توجه می کنند.
---------------------------------
1. سوره نور، آیه 31.
2. ر.ک: موسوعة الامام الخوئی ره، ج32، ص40.
3. سوره احزاب، آیه32.
4. ..
5. ..
6. از این باب است حکم آیت الله مکارم به حرمت سیگار کشیدن و فتاوایی از این دست.
روز زن گذشت؛ اما آنقدر مشغول پروژه ها و مقاله ها و برنامه های دفاع از حقوق زنان بودم که فرصت نکردم برای خانمم یک هدیه ساده بخرم و «دستت درد نکند»ی به او بگویم.
باز هم به پسرک و دخترکم که با کمی کاغذ و خرت و پرت یک کاردستی خوشکل برای مامان شان درست کردند!
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ (سوره حجرات، آیه 13)
اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.
طرح تفکیک جنسیتی دانشگاهها و نقدی بر مخالفین
این روزها بحث تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها کمی داغ شده است و اظهار نظرهای متفاوتی (+) نیز دربارهی آن به گوش می رسد. در ضمن مطالعه نظرات مختلف با این (+ و +) نوشته برخوردم که استدلالها و اندیشه های نویسندهی آن نظرم را جلب نمود. بر خود لازم دیدم برخی توضیحات را در خصوص آن بیان کنم و آنرا مورد تحلیل و نقد قرار دهم. پیشاپیش از خوانندگان گرامی درخواست دارم هرگونه ایراد، نقد و پاسخی به این تحلیل دارند، بیان کنند تا در هرچه کاملتر شدن بحث و احیانا مرتفع ساختن خطاهایی که دچار آن شده ام کمک نمایند:
نکات ذیل در مقاله مذکور قابل توجه است:
1. نویسنده در آغاز می گوید: «انجام تفکیک جنسیتی در دانشگاهها امکان پذیر نیست و اجرای چنین کاری چه در داخل به لحاظ علمی و چه در خارج به لحاظ فضای فرهنگی به ما آسیب خواهد زد.» این ادعا واقعا عجیب است. ایشان بجای این که مشکلات این طرح را بیان کنند از همان آغاز بر طبل محال بودن تفکیک جنسیتی کوبیده اند و در واقع مقاله را به صورت شعاری شروع کرده اند که متأسفانه تا پایان نیز بسیار به این آسیب دچار شده اند.
2. ایشان در ادامه می گویند: «ما زمانی میتوانیم تفکیک جنسیتی در دانشگاهها را اجرایی کنیم که امکان انجام چنین کاری را داشته باشیم.» سؤال اینجاست که ما کی می توانیم مطمئن شویم که امکان انجام چنین کاری را داریم؟ آیا ایشان معیار خاصّی برای حصول این امکان می دهند؟ سؤال دیگر اینکه آیا امکانات فعلی اجازه انجام قسمتی از تفکیک جنسیتی را به ما نمی دهد؟ آیا اگر در دانشگاهی دو کلاس از یک درس داشته باشیم که به صورت مختلط انجام می شود، نمی توان آنرا به دو کلاس با تفکیک جنسیتی تقسیم نمود؟ آیا به وفور از این دست کلاس ها در دانشگاه ها وجود ندارد؟
3. ایشان برای این که ادعای سابق خود را تکمیل نماید چنین می گوید: «در صورت اجرای چنین طرحی باید دانشگاههای ما از تعداد کافی اساتید مربوط به بخش بانوان برخوردار باشد، آزمایشگاههای لازم برای این کار مهیا باشد و در کل فضای آموزشی کافی در دست باشد که در حال حاضر چنین نیست و به لحاظ زیر ساختی امکان اجرای چنین طرحی وجود ندارد.» هرچند قسمتی از این طرح مربوط به تأسیس دانشگاه های تک جنسیتی است، ولی تفکیک جنسیتی در دانشگاهها تنها به این معنا نیست. بلکه می توان با استفاده از همین امکانات و اساتید مرد و زن موجود نیز این طرح را شروع نمود و تا حد زیادی پیش برد. لذا این که ایشان می فرمایند در حال حاضر چنین نیست و به لحاظ زیرساختی امکان اجرای چنین طرحی وجود ندارد، در حدّ یک ادعا باقی می ماند. ادامه مطلب...
این بار که به کرمانشاه رفتم، باورم شد به هیچ خبرگزاری نمی توان اعتماد کرد. عمدهی صحبت های من دربارهی تأثیرات جنگ نرم در حوزهی زنان و خانواده و نقش زنان در رویارویی با آن بود.
ولی مثل این که خبرگزاری ها دوست دارند یا فقط مقدّمهی صحبت های یک سخنران را منتشر کنند. + و + (مثلا مقدمه عرایض بنده را که کمی دربارهی ماهیت و ویژگیهای جنگ نرم سخن راندم) و یا تصورات ذهنی خودشان را به اسم سخنران منتشر کنند + و یا این که اصلا بی خیال پنج ساعت همایش شوند و به انتشار 15 دقیقه سخنان خوش آمدگوی جلسه اکتفا کنند. +
البته به احتمال قوی بنده لایق نبوده ام و یا سخنانم چنان مؤثر القا نشده که باید چنین شود. شاید هم در تراکم جلسات دههی مبارک فجر استان کرمانشاه، خبرنگاران بالاجبار می بایست در هر روز چندین گزارش تهیه کنند و به چندین جلسه سر بزنند. لذا از هر جلسه نکته ای و از هر مجلس سخنی را به نیکی گرفته اند!
همهی اینها فارغ از این که نمی دانم چرا در محافل دانشگاهی و ایضا برخی محافل حوزوی اینقدر علاقه دارند بالمجان مهمان هایشان را «دکتر» خطاب کنند. و چرا بیشتر خبرگزاری ها این قدر علاقه دارند خودشان برای سخنران اسم کوچک انتخاب کنند و جایگاه والدین گرامی این بیچاره را در انتخاب اسم نادیده بگیرند.
به نظر می رسد این دو عبارت در فضای فمینیستی یا دست کم متأثر از این فضا بیان شده باشند. شما چگونه این دو را در کنار هم تفسیر می کنید؟ آیا وجه جمعی برای آن وجود دارد؟
جملهی اوّل: « گفت اگر زنی سواستفاده کرد؟ گفتم همهی زن های یک جامعه را از حقوق بدیهیشان محروم کنیم که مبادا کسی سواستفاده کند؟» +
جملهی دوم: «قوانین نباید به گونهای تصویب شوند که امکان سوءاستفاده از آن وجود داشته باشد...» +
آنگاه که کلمه ها با تاریخ هم مسیر می شوند، بوی وقایع خوب و بد آن را به خود می گیرند. امروزه شاید دیگر نتوان کلمه ای را یافت که به طور محض دلالت بر موضوعٌ له لغوی خود داشته باشد. یک کلمه گاه یک تاریخ را به دنبال دارد؛ یک کتاب از لوازم پیدا و پنهان و یک کتاب از تبادرات خواسته و ناخواسته را.
کلمه هایی چون «متعه»، «عقد موقت» و «صیغه» نیز به این درد مبتلا شده اند. این تقصیر عقد نکاح موقّت یا متعه نیست که امروزه حتی روسپی ها از آن متنفرند. این تقصیر شاهان عباسی و صفوی و قاجار و کله گنده های ظاهر الاسلام است که به این واژه و به همهی آثار شرعی و عرفی و انسانی آن ظلم کرده اند. در دادگاه عدل الهی، به ازای هر گناهی که در اثر ترک این سنّت کنترل کننده واقع شده است، همهی این آقایان (و خانم ها!) مسؤولند.
جالب تر این که، حتی در فضاهای علمی کشور ( اعم از حوزه و دانشگاه) همه به چشم مجرم به این واژه می نگرند. امروزه "اکثر مردم و کارشناسان و سیاسیون" متعه را از زنا هم بدتر می دانند. این است علّت مخالفت صدر تا ذیل این جامعه با این سنّت پیامبر کرامت و تقوا.
حقّ این است که مردم و کارشناسان به شدّت دچار مغالطات لفظی شده اند. متعهی قانونی و شرعی را می گویند ولی متعهای را اراده می کنند که ملازم با شهوت رانی و ظلم به زنان است. عقد موقت را می گویند و بی وفایی و مسؤولیت گریزی و دد منشی را اراده می کنند. در واقع با این نشانه های ظلم و شرّ و فساد مخالفند. ولی همهی عقدهی خود را سر متعه خالی می کنند. من هم با «متعهی امروزی» مخالفم!
لیست همه یادداشت های میم سین