زهرا هر وقت برای بازی به محوطه می رفت، نسبت به داشتن روسری یا مقنعه احساس سختی می کرد. خب طبیعی بود. بخصوص وقتی گره روسری اش شل می شد، خیلی اذیتش می کرد. نمی توانست آنرا ببندد. از طرفی اگر می خواست آن را از سرش بردارد، نمی دانست چه کارش کند؟! کلا بازی تعطیل می شد.
از طرف دیگر، نمی توانستیم به داشتن حجاب امرش کنیم. هم به جهت سنّش، هم به این دلیل که می ترسیدیم از حجاب تنفّر پیدا کند و هم از این جهت که نیمی از دختران هم سن و سالش، و حتی آنهایی که دو سه برابر زهرا سنّشان بود، بدون حجاب در محوطه مجتمع تردد می کردند.
دو راه چاره داشتیم. یکی این که از فوائد و ضرورت حجاب، با زبان کودکانه و ساده برایش بگوییم؛ از خوشحالی و خنده فرشته ها وقتی زهرا را با حجاب می بینند؛ از این که من و مادرش وقتی با مقنعه یا روسری می بینیمش از خوشحالی ذوق می کنیم؛ از این که منِ بابا، زهرای با مقنعه را ده برابر، و به قول خودم وقتی خطابش می کنم، صد تا بیشتر دوستش دارم. خلاصه باورش شد که حجاب چیزی خوبی است. حسابی سرش را گول مالیدیم!
راه دوم استفاده از بسته های تشویقی بود. این راه کمی حساسیت داشت. زیرا از طرفی باید مواظب می بودیم که بسته های تشویقی به اندازهی هدفی که داریم محرّکیت داشته باشند، نه کمتر و نه بیشتر؛ و از سویی دیگر، او را نسبت به انجام کارهای خوب شرطی نکنیم. با کمی بالا و پایین رفتن و سبک و سنگین کردن دو بستهی تشویقی به ذهنمان رسید. در وحلهی اوّل به او قول دادیم که اگر به مدّت یک هفته با روسری یا مقنعه به محوطه برود، سه چرخه مورد علاقه اش را برایش می خریم.
خب، این کار مؤثر افتاد. اما باید نسبت به مشکلات داشتن حجاب هم فکری می کردیم. به این منظور دو راهکار به ذهنمان رسید. اول این که بجای روسری با مقنعه به محوطه برود تا حجاب مانع بازی نشود؛ روسری واقعا برایش آزار دهنده بود. پس در گام نخست، از فرایند محجّبه شدن حذف شد و جایش را به مقنعه داد. امّا مقنعه هم به جهاتی جذابیت های لازم را نداشت. از جمله این که کمی کهنه شده بود و غیر از محوّطه، بعنوان لباس رسمی کارآیی نداشت. این شد که در بسته تشویقی، خریدن یک مقنعهی عربی زیبا با کارکرد نسبتاً آسان را نیز گنجاندیم.
خب، الحمدلله زهرا به یک هفته اش پایبند بود و بعد از مدّت کوتاهی صاحب سه چرخه شد. (هرچند از قبل تصمیم داشتیم که برایش سه چرخه بخریم و از این جهت، به تکلّف نیفتادیم. در واقع یک تیر و چند نشان زدیم.)
پس از مدّتی، برای تقویت جنبهی محرّکیت بسته پیشنهادی، یک مقنعهی آبی کمرنگ زیبا هم با حضور و انتخاب خودش برایش خریدیم.
الآن زهرا، سرش برود، حجابش نمی رود. توجهی هم به بد/بی حجابی دختران همسایه ندارد. ظاهرا هژمونی حجاب که در خانه مان وجود دارد در کنار خندهی فرشته ها و محبّت من و مادرش هم کارساز بوده است. بسته های تشویقی هم هنوز محرّکیت خود را دارند. البته که حواسمان به شرطی نشدن هم بوده است و این نکته را در کنار کارهای مثبت دیگر مثل نماز خواندن، مسواک زدن، کمک به مامان، زود خوابیدن، دروغ نگفتن و ... لحاظ کرده ایم.
اما نسبت به روسری، هنوز جنس و مدلی که مناسبش باشد پیدا نکرده ایم. البته چون فعلا از اولویت خارج شده، بجد دنبالش نبوده ایم. به مرور زمان و کمک دوستان حتما مدل های خوبی پیدا خواهیم کرد. خود زهرا هم بیکار ننشسته است. گهگاهی روسری اش را سرش می کند. تازه چند روز گذشته توانسته است یک مدل گره زدن روسری (هرچند ناقص و کمی ناموزون) ابداع کند. خب از یک دختر در شُرُف چهار سالگی بیش از این توقع نمی رود. تازه برای این ابتکار باید امتیاز هم قائل شد.
فقط یکی دو دغدغه باقی می ماند. آن هم وجود شبهاتی است که ممکن است در آینده نسبت به حجاب با آن مواجه شود که از اکنون باید نسبت به واکسینه کردن یا درمانش هشیار باشیم. دغدغهی دوم، رواج فرهنگ بد/بی حجابی در آینده است که بعید می دانم یارای مقابله با مدیریت قوی والدین و نظام خانواده را داشته باشد. معتقدیم اگر حکومت خانواده را عادلانه و حکیمانه اداره کنیم، در جنگ با حکومت های بیرونی، ما پیروز خواهیم بود.
به نظرم تا اینجا نکته ای را فراموش نکرده ایم. این طور نیست؟
این روزها من و دوستم با هم به کلاس درس خارج می رویم؛
در راه، با هم بحث های علمی می کنیم؛ من راننده ام و او طرف شاگرد نشسته. گاهی یکی دو تا طلبه هم صندلی عقب همراهیمان می کنند.
بحث این چند روزمان جواز یا وجوب «اجبار حکومت به حجاب» یا همان بحث «حجاب اجباری»(1) است.
من، مخالف مقیّدم و او موافق مطلق!
تفصیلش فعلاً بماند.
---------------------------------------------
1) برای جلوگیری از هر گونه سوء تفاهم لازم دیدم این پانوشت را اضافه کنم:
وجوب حجاب از ضروریات دین مبین اسلام است و هیچکدام از فقها در اصل آن اختلاف نظر ندارند. بحث هایی هم که از قدیم بوده و اخیرا بعضی متفقهان به آن دامن زده اند، به تصریح خود آنها در محدودهی حجاب واجب است. اما بحثی که بین ما رد و بدل می شود، مرتبط به عملکرد حکومت نسبت به این حکم الهی است. سؤال اصلی ما در بحث مذکور این است که «پس از قبول وجوب شرعی حجاب، آیا حکومت می تواند یا باید بانوان را به داشتن حجاب کامل اجبار کند یا خیر؟» بدیهی است، خود این سؤال از دو سؤال مجزا تشکیل شده که تفاوت آن دو برای اهل فن روشن است.
شریف عبدالعظیم محمد، کتابی به زبان انگلیسی دارد که در آن به بررسی وضعیت زن در سه دین الهی اسلام، مسیحیت و یهودیت پرداخته است. این کتاب به دست آقای مهدی گلجان به فارسی ترجمه شده و نشر هاجر آن را چاپ نموده است. کتاب را می توانید از اینجا مطالعه کنید.
یکی از قسمتهای جالب این کتاب بخش «حجاب» است که نشان می دهد علاوه بر اسلام، دو دین مسیحیت و یهودیت نیز اهتمام فراوانی به این مقوله داشته اند. حتی یهودیت نسبت به اسلام گاهی سخت گیرانه تر هم عمل کرده است. در بخشی از این کتاب می خوانیم: «رسم زنان یهودی این بود که با سرِ پوشیده در انظار عمومی ظاهر میشدند، بهگونهای که گاهی اوقات حتی همة صورت را جز یک چشم میپوشاندند.»
با توجه به کم بودن حجم کتاب و روانی مطالب، خواندن آنرا به همه مخاطبان در سطح عمومی و کارشناسان حوزه مطالعات زنان توصیه می کنم.
تشکر از قاضی القضات اما نه برای تجویز بدحجابی!
حواسمان باشد. حجاب اسلامی واجب است؛ حتی برای زنانی که محکوم به حدّ و تعزیر می شوند؛ و حتی برای زنان فاسق. اسلام همان حجابی را که برای زنان مؤمن می خواهد، عین همان را برای زنان فاسق مسلمان و حتی زنان بدکاره می طلبد، و از جهت حکم فقهی تفاوتی بین این دو گروه نیست. چه رسد به زنان متهم در محاکم!
این مقدمه را گفتم برای این که بگویم:
آنچه درباره دستور رییس محترم قوهی قضائیه جناب آقای لاریجانی (+) درخور تحسین و تقدیر است، این نیست که به زنان متهم اجازه می دهد که بدون چادر و یا حتی بدحجاب در محاکم ظاهر شوند.
آنچه جای سپاس دارد این است که ایشان راه سوء تفاهم و سوء استفاده را بستند؛ و راه این که همزمان با متهم شدن برخی زنان جامعه، یک نماد زیبای اسلامی نیز متهم باشد؛ متهم به این که «تنها زنان محجب و چادری هستند که محکوم می شوند و مشکلات اخلاقی و ... دارند.» و این که «حجاب صیانت نیست».
باید دست آقای لاریجانی را بوسید که با این دستورشان دهان بدخواهان را نیز تا حدودی بستند. باید دست ایشان را بوسید تا عوام فریبان دیگر نتوانند از روی ظواهر آمار غلط بدهند و «حجابِ زیبای اسلامی» را «لباس زشتِ ریا» معرفی کنند.
و من دست استاد را برای این اقدام شان می بوسم.
--------------------------
مرتبط:
داشتن یا نداشتن چادر، مسأله این است!
مطلبی در وبلاگ کوثرانه درباره تفاوت جذابیت و زیبایی و ارتباط آن دو با حجاب دیدم که مورد توجه برخی دوستان نیز واقع شده بود. برخی از این دوستان (+) نیز با عباراتی تند، اکثر«علمای بلاد» را محکوم کرده بودند که نمی توانند بین سه مقوله س. ک. 30 پوشی، پوشش اروتیک و پوشش جذاب و زیبا تمییز قائل شوند. این فرمایش، بنده را واداشت که توضیحاتی چند، در خصوص پست مذکور بیان کنم:
هرچند کلیت فرمایش نویسنده صحیح است، ولی به نظر می رسد نمی توان به کلیتی که ایشان معتقدند، این دو مقوله را از هم تفکیک کرد و تأیید و ردّ فرمایش ایشان نیازمند تتبع بیشتری است. در این خصوص توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
1. زیبایی به معنای «جمال» با زیبایی به معنای «زینت» فرق می کند. زیبا بودن (جمال) به خودی خود حکمی ندارد. ولی زیباسازی دارای احکامی است. مثلا تزیین برای نامحرم یا به گونه ای که جلو چشم نامحرم باشد اشکال دارد. یا تزیین برای شوهر مستحب است.
2. قرآن کریم در مقام بیان حکم حجاب، از عبارت «ولایبدین زینتهنّ»(1) استفاده کرده است که مقصود از آن یا خود زینت (مثل انگشتر، دستبند و... ) است و یا موضع زینت(یعنی جایی از بدن که معمولا به آن زینت می بندند.) فقها در تبیین حکم و محدوده حجاب، از هر دو معنای مذکور استفاده کرده اند.(2)
3. عنوان «ایجاد جذابیت» که از عباراتی مثل «ولا تخضعن بالقول» و «ولاتبرجن»(3) و امثال اینها استفاده می شود با عنوان «تزیین» متفاوت است و هر کدام حکم خود را دارد. در واقع ما دو حکم مرتبط به دو موضوع داریم. یکی کنش و منش به گونه ای که جذابیت برای نامحرم ایجاد کند و دیگری زیباسازی بدن برای نامحرم یا در مقابل او. عنوان نخست قطعا حرام است. عنوان دوم نیز با توجه به معنای واژه «زینت» به همان تفصیل، حرام است.
4. از نظر اسلام، ژنده پوشی و نامرتب بودن شایستهی مؤمن نیست. (4) در مقابل، اسلام به آراستگی و پیراستگی توصیه و بدان تأکید کرده است. (5).
5. این که پوشیدن لباس شیک، تمیز و مرتب، به مُد، با رنگهای شاد و امثال اینها مصداق «زینت» است یا «آراستگی» جای تأمل دارد. زیرا این گونه امور، بیش از آنکه شرعی باشند، عرفی هستند و به اصطلاح فقهی فهم حکم آنها از مقولهی تطبیق مصداق خارجی بر عنوان است که به عهده مکلّف است نه مجتهد. هرچند مجتهد نیز در بیان قواعد و تبیین حکم عناوین کلی گاه ناچار به مثال آوری یا دست درازی به مصادیق خارجی است. بخصوص در مواردی که مصادیق مبهم و ناشفاف و صدق آنها بر کلیات در خود عرف نیز نامعلوم و اختلافی باشد. (6)
6. واژه «زیبایی» که در فارسی به کار می بریم، عنوانی است عامّ که در عربی شامل هر دو عنوان «جمال» و «زینت» می شود و از طرفی دیگر، شیک پوشی، آراستگی و پیراستگی را نیز در بر می گیرد.
7. با ملاحظه طبع انسان، هر زیبایی، ملازم با جذابیت است. انسان از آن رو که کمال طلب است، شیفته و جذب هر چیز زیبایی می شود و این قهری و حتی گاهی خارج از اراده اوست. هیچ انسان سلیم النفسی نیست که با دیدن یک گل زیبا یا یک چهره زیبا مجذوب نشود یا احساس مسرّت درونی نکند.
8. آنچه از نظر اسلام حرام است، ظاهر کردن زینت برای نامحرم است نه به همراه داشتن زینت. حکم قرآن کریم «ولایبدین زینتهنّ» است نه «ولایتزیّنّ بزینةٍ».
9. این که یک نوع لباس و آرایش خاص، مصداق تزیین، تبرّج و عناوین مشابه است یا خیر، در عرف ها و فرهنگ های مختلف، فرق می کند. چه بسا پوشیدن چادر یا مانتو با رنگی خاصّ یا پوشیدن یک نوع لباس خاصّ در منطقه ای مصداق جذابیت و چشم نما شدن و زینت باشد، ولی در عرف منطقه ی دیگر، چنین نباشد. حتی پوشیدن چادر سیاه نیز، ممکن است در مناطقی از جهان، باعث چشم نما شدن یا ایجاد جذابیت شود. از این رو، وظیفهی مکلّف است که عرف آن منطقه را لحاظ کند و ببیند که عناوین فقهی مذکور بر لباسی که می خواهد انتخاب کند صدق می کنند یا خیر.
خلاصه این که:
با لحاظ نکات فوق، هم کلّیتی که خواهرمان در وبلاگشان بیان کردند محلّ تأمل و خدشه است و هم حکمی که برخی دوستان به اکثر فقهای بلاد کردند ناصحیح است. بخصوص که فقها، در مرحلهی واژه شناسی و کار لغوی که یکی از مراحل ابتدایی تحقیق اجتهادی است، به این امور با دقّت و حساسیت فوق العاده توجه می کنند.
---------------------------------
1. سوره نور، آیه 31.
2. ر.ک: موسوعة الامام الخوئی ره، ج32، ص40.
3. سوره احزاب، آیه32.
4. ..
5. ..
6. از این باب است حکم آیت الله مکارم به حرمت سیگار کشیدن و فتاوایی از این دست.
لیست همه یادداشت های میم سین