یک. از همان ابتدای تأیید صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 92 معتقد بودم که تأیید صلاحیت شدگان انسانهایی متوسط هستند و نمی توان در بین آنها دنبال یک قهرمان یا ایده آل مطلق بود. با تحقیق، مطالعه، پرس و جو و مشورت گرفتن از دوستان، اساتید و برخی دوستان عضو در ستادهای این کاندیداها و البته برخی حامیان عزیز آنها، این نظر برایم تثبیت شد.
دو. هر کدام از نامزدهای هشت گانه نکات قوّت و ضعفی داشت. هر کدام چیزی داشت که شاید در بقیه یا نبود یا کمتر بود. در مقابل، دیگری، خصلتهایی داشت که ممکن بود در دیگران کم رنگ تر دیده می شد.
سه. از همان اوّل با خود عهد کردم که احساسی و از روی تعصّب یا کینه ورزی یا حتّی برخی مسلّمات بی وجه، به کسی تمایل پیدا نکنم و کسی را رد نکنم. از این رو، تمرکزم را روی سه عنصر شخصیت، برنامه و تیم کاری گذاشتم و در این سه موضوع به تحقیق درباره کاندیداهای محترم پرداختم.
چهار. انصافاً برخی کاندیداها از یک جهت، عالی بودند. تأکید می کنم: از یک جهت عالی بودند. و عجیب این که، همین افراد از برخی جهات ضعف های گاه غیر قابل اغماضی داشتند.
پنج. گفتمان انقلابِ آقای دکتر جلیلی، برنامه ریزی دقیق و قوی آقای دکتر رضایی و آمایش محلّی که نسبت به 3000 شهر انجام داده بود، تجربه و متانت دکتر ولایتی، پرکاری و مدیریت قوی دکتر قالیباف، صداقت و تقوا و برنامهی قویِدکتر حداد عادل با اندیشکده ای که تشکیل داده بود، قدرت مناظره، شجاعت و مدیریت قوی امنیتی و همچنین جوان پسند بودن دکتر روحانی، صداقت و بزرگواری دکتر عارف، و نظرات ضدّ تورّمی و گاه قابل ملاحظه و مدقّانه مهندس غرضی واقعا ستودنی بود و همین در مواردی انتخاب را برایم بسیار دشوار کرده بود.
شش. برخلاف برخی دوستان عزیزم در فضای مجازی و در بیرون فضای مجازی، بنده برای هر هشت کاندیدای تأیید صلاحیت شده، و همچنین برای برخی بزرگواران تأیید صلاحیت نشده، احترام قائلم و همه را در چارچوب نظام جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی می دانم.
هفت. با توجه به معیارهایی که داشتم و سه عنصری که در بند سه بیان کردم، بعضی از این بزرگواران، در همان مراحل ابتدایی از گردونه انتخاب بنده خارج شدند. جنابان دکتر عارف، دکتر جلیلی، مهندس غرضی سه نامزدی بودند که برخی از مهمترین معیارهای مدّ نظر بنده را نداشتند. در مراحل بعدی، جناب آقای دکتر روحانی و جناب آقای دکتر رضایی نیز از گردونه خارج شدند. با کناره گیری دکتر حدّاد عادل، نامزدهای مدّ نظر بنده در دو نفر، یعنی دکتر ولایتی و دکتر قالیباف منحصر شد.
هشت. تا این اواخر، همچنان تردید ها باقی بود. حتی گاهی احتمال اینکه دوباره به بزرگانی مثل دکتر جلیلی، یا حتی دکتر روحانی فکر کنم در ذهنم زنده می شد و باعث می شد تا تأملاتم را دوباره مرور کنم تا خیالم از کنار گذاشتن این بزرگواران یا گرایش به دو بزرگوار باقی مانده راحت باشد. دائم با خودم می گفتم که باید مواظب باشم که بتوانم جوابی قانع کننده، دست کم برای خودم، نسبت به هر کدام از انتخاب ها یا عدم انتخاب ها داشته باشم و اگر روزی در محضر عدل الهی قرار گرفتم بتوانم از فکرم دفاع کنم. به عبارتی، باید نسبت به هر فکری «حجّت شرعی» داشته باشم.
نه. دلم همچنان با گفتمان انقلاب است، که امروز پرچم شعارش دست برادر بزرگوارمان، دکتر جلیلی است و با قوت بیشتری نسبت به دیگر کاندیداها از آن دفاع می کند. ولی در کنار این، معتقد بودم و هستم که پرچم گفتمان را باید به تیم کاری قوی و با برنامه داد و اگر دست کسانی باشد که یا ضعیف باشند و یا احتمال ضعف در آنها قابل توجه است، این گفتمان پر ارزش زمین می خورد و آنگاه است که دیگر نمی توان آن را بلند کرد. از این خوشنود بودم که هر کدام از نامزدهای محترم، به گونه ای، البته با شدّت و ضعف ها، درون این گفتمان شعار می داد؛ ولی از این می ترسیدم و می ترسم که نکند روال به گونه ای شود که چهار سال دیگر، کسی جرأت نکند، یا حاضر نباشد با این گفتمان مقدّس به میدان آید. لذا ترجیح دادم بین دلم، که با گفتمان بود، و عقلم که وظیفه دفاع از گفتمان را بر گردنم گذاشته بود، مدافع شعار این گفتمان، یعنی دکتر جلیلی را همان اوائل کنار بگذارم و به دنبال کسی باشم که از این گفتمان، ولو در حدّ ضعیف تر دفاع کند، ولی رویکرد برنامه محور و تیم قوی تری داشته باشد.
ده. تردید ها همچنان بین دو نامزد باقی مانده، و البته تأملات درخصوص نامزدهای حذف شده، همچنان تا امروز صبح با من بود. ولی امروز، تصمیم نهایی را گرفتم و با درسی که از جناب آقای دکتر حدّاد عادل، در ماجرای کناره گیری از نامزدی ریاست مجلس هشتم و کناره گیری از نامزدی ریاست جمهوری یازدهم گرفتم، ترجیح دادم به نظریه «ترجیح صالح مقبول» روی آورم. (+) با توجه به نظرسنجی های متعدّد و گزارش هایی که از دوستانم بیرون از فضای مجازی گرفتم، تقریبا مطمئن شدم که جناب آقای دکتر قالیباف، حتی اگر اصلح نباشد، «صالح مقبول» است و به گونه ای برای دفاع از گفتمان انقلاب اسلامی مناسبتر هم خواهد بود. در کنار اینکه مدیریت قوی تر، نخبه گرا تر و جوان گراتری نسبت به بقیه خواهد داشت. لذا گزینه نهایی مدّ نظر بنده «دکتر قالیباف» بود.
یازده. مطمئنم هرگز از این تصمیمم پشیمان نخواهم شد. حتی اگر بعدها به گونه ای بفهمم که اشتباه کرده ام. به هر حال ما انسانیم و احتمال خطا حتی در یقینیات مان نیز وجود دارد. و این که بنا بر فرمایش رهبر معظم انقلاب: «اگر انسان بر طبق حجت شرعى کار کرد، چنانچه بعداً غلط هم از آب دربیاید، باز سرفراز است.»
دوازده. خوشبختانه بیشتر دوستانم که حامی کاندیداهای مختلف بودند، با اخلاقی صبورانه و محترمانه پرسش های بنده را پاسخ دادند و با من به بحث نشستند. ممکن است نسبت به بسیاری از پاسخ ها قانع نشده باشم، ولی از سعه صدرشان تشکر می کنم و خوشحالم که خداوند دوستانی با اخلاق و دلسوز از همه گرایش های فکری به من عنایت کرده است. البته در این میان، دوستانی هم بودند که دچار «بیماری خود حقّ بینی و دیگر باطل بینی» بودند و به جهت نپذیرفتن دیدگاهشان، نزدیک بود که به بنده تهمت هایی مثل ضدّ انقلاب بودن، بی عقیده بودن، عامیانه فکر کردن و ... هم بزنند و گاه هم تهمت زدند. منتها بنده این را به داغی فضای سیاسی یا جوان و خام بودن برخی از این دوستان حمل می کنم و دلخوری از این دوستان ندارم و امیدوارم که اگر بنده هم اشتباه، بی حوصلگی یا نقصی داشتم، به بزرگی خودشان ببخشند.
نکته جالب در مباحثاتی که با بعضی دوستان داشتم، این بود که به ضعف های کاندیداهای مورد نظرشان اذعان داشتند و بزرگوارانه برخی دغدغه ها یا مشکلات را می پذیرفتند. ولی در عین حال، با متانت، به دفاع از کاندیدای مدّ نظرشان می پرداختند. کم بودند دوستانی که نامزد مدّ نظرشان را «ایده آل مطلق» یا «ابرمرد» بدانند. و این برای بنده نقطه امیدی بود.
از خداوند می خواهم که اگر در تحقیقم نقص و نقیصه ای داشتم، به عظمت خود ببخشد و آینده این کشور و نظام را به گونه ای رقم بزند که به صلاح مردم، دین و انقلاب باشد.
لیست همه یادداشت های میم سین