فردا عصر از قم به زاهدان می رویم. این اولین باری است که این مسیر را با قطار می روم. لابد تجربه خوبی خواهد بود. همیشه، چه با اتوبوس و چه با سواری، کرمان به بعد را در تاریکی گذرانده ام. مسیر بازگشت را هم معمولا آنقدر خسته یا افسرده از بیچارگی های مردم آن سرزمین بوده ام که حوصله نگاه کردن به مناظر اطراف را نداشته ام.
اما امسال، همراه با خانواده، مناظر این مسیر را در روز به تماشا خواهیم نشست. کویر یزد، نخلستان های استوار بم و درختان گز در مسیر استان س.ب تا خود زاهدان، دیدن دارد.
امیدوارم حسرت دیدن کهکشان راه شیری در فاصله ی کاشان تا یزد به دلم نماند. چیزی که هر چند سال فقط یک بار تجربه کرده ام و هرگاه یادش می افتم فقط می توانم یک سبحان الله العظیم بگویم.
دو سال پیش، وقت بازگشت از زاهدان سفرنامه ای نوشتم که مپرس! دلم برای مردم این استان خیلی گرفته بود. از مظلومیتشان نوشتم؛ از بدبختیشان، از بیکاری، از نا امنی، و از اختلافی که دشمنان در دل شیعه و سنی این مرز و بوم انداخته اند؛ و از مشکلاتی که گویا برای مردم این استان، تمام شدنی نیست. غرورم اجازه نداد، و گرنه برای هر خطّش دو مَنِ اصفهان اشک می ریختم! ...
ما ان شاء الله، یک هفته مهمان مردم مهربان این استانیم.
لیست همه یادداشت های میم سین