باجناق محترم راهی سفر حج بودند. آمده بودند خداحافظی و البته گذاشتن بچه هایشان پیش خالهی محترم.
دور هم نشسته بودیم و از هر دری سخنی می گفتیم. جمعمان جمع بود. ناگهان گفتم: ما سوغاتی هم می خواهیم. همه چشمها گرد شده بود. کسی انتظار این گونه گفتن را از من نداشت. شاید از بس جدی بودم!
گفتم: نظر خانواده را نمی دانم. ولی بهترین سوغاتی که می توانید برای من بیاورید این است که آنجا دعایم کنید. خواهشمندم چیز دیگری نیاورید. دوست ندارم بخاطر من پول در جیب این وهابی های قاتل حرامخور(1) برود. خدا را گواه می گیرم که چیزی جز شنیدن این که آنجا برایم دعا کرده اید، خوشحالم نمی کند.
همه ساکت شدند. ناگهان خواهر خانم محترم فرمودند: البته ما هم حواسمان هست؛ سعی می کنیم کمترین مقدار را خرید کنیم.
هر چند خیلی چشمم آب نمی خورد که کم خرید کنند. ولی خوشحالم که حرفم را زدم.
-----------------------------
1. در جایی خواندم که در بازار عربستان کالاهایی نامرغوب به اسم کالای مرغوب به زوار ایران فروخته می شود. مدعیان حفاظت از کتاب الله، حتی در اندازه گرفتن پارچه هم کم فروشی می کنند و پارچه ها را بجای واحد یک متری، با واحد یارد که حدود 90 سانتیمتر است، اندازه می گیرند. (ویل للمطففین)
لیست همه یادداشت های میم سین