یک شهر تمام، همهی یک قبیله، چند خاندان بزرگ، و ده ها نفر اصیل و بی اصل و نسب افتاده اند به جان آبروی «یک بانوی پاک» تا لکه دارش کنند.
جلو کتاب عزیز خدای متعال بعضی از خودشان برای من اعتراف کرده اند که پلیدی از آنهاست و بانو حسابش پاک پاک است. اما هنوز هم شبهه می افکنند. « وَ جَحَدُواْ بهَِا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا »
هدف «علوّ» است. مهریه و نفقه و حضانت و آبرو و شرف یک زن مسلمان به کنار! به غایت به «سندرم خود بزرگ بینی» و «خود مؤمن پنداری» گرفتار آمده اند. بخصوص شوهر بی غیرتش که حاضر نشد در دفاع از همسرش حتی یک سیلی به مزاحم خیابانی بزند!
آنقدر شواهد علیه زن بی دفاع جمع کرده اند و آنقدر عوام فریبی کرده اند که دیشب فقط نیم ساعت با سوگند و والله تالله گفتن برادر زن بیچاره را قانع کردم که خواهرت سالم است! و تو ببین منِ دانا به حقیقت چه می کشم و بنگر که چه می کشد این بندهی خدا!
این ها را که می نویسم بغض گلویم را گرفته است. اشکم را گذاشته ام برای خلوتم با خدای عزیز قهّار! چرا که مسؤولیت دفاع از این زن بر دوشم سنگینی می کند و گریه می لرزاندم و سستم می کند. حال باید جلو دادگاه و پازپرس و ده تا مأمور معذور دیگر شهادت به پاکی او بدهم؛ در حالی که این افترا زنندگانند که باید بر مدعای خویش بیّنه اقامه کنند. چه می شود کرد؟! دار دنیا گاه برعکس می شود. و خداوند در عِرض و ناموس و مال سنگین سخت گیری کرده است.
دعا کنید از این امتحان سخت رو سفید بیرون بیایم و حق به حق دار برسد.
لیست همه یادداشت های میم سین